U kiss stories part21
مينا.......مينا هوي بلند ميشي يا نه
مينا:چي ميگي تو؟؟؟
يونا:من نه ما بعدشم تو كه اينقدر خوش خواب نبودي مثل اينكه خيل خواب بهت چسبيده
مينا:اره هي خيلي خوب
بعد يه چشمك به كيميا كه كنارش وايساده بود زد
مينا:البته قبل از اينكه چندتا سر خر خرابش كنن
يونا :كه من سر خرم
مينا:پ نه پ من امدم ن. اتاق خواب مردمو ازشون گرفتم
بعد بالشو برداشت و تند تند ميزد تو سر يونا
يونا:نامرديه ....هي وايسا .....با توم
بعد بالشو از دست مينا گرفت و شروع كرد به زدنش
مينا:هه هه واي نكن اتاقمو به گند كشيدي
بعد امد از دست يونا فرار كنه بدو بدو از اتاق امد بيرون دخترام پشتش
رفتن تو حال مينام اصلا حواسش نبود چيكار داره ميكنه فقط ميخواست از دست يونا فرار
كنه همين طور داشت رو مبلا بپر بپر ميكرد كه فهميد
(تموم شد تا قسمت بعد باي)
شوخي كردم) )
پسرا يه گوشه وايسادن دارن نگاشون ميكنن
مينا: اينا...اينجا.....چي كار؟؟؟(يعني اصلا ادبيات تو جيبمه دارم باهاش راه ميرم)
يونا:ها...اها...اينا...امد....اينجا....با هم.....بريم....كلاس؟؟؟(اينم از من بدتر)
مينا:بانمك
بعد يه نگاه به پسرا انداخت چيزي نمونده بود بتركن
مينا:اقايون اقايون خواهش ميكنم من حوصله نظافت ندارم
اي جي :يعني چي؟؟
مينا:يعني اگه يكم ديگه ادامه بديد از خنده ميتركيد اينجارو به گند ميكشيد
حالا نوبت دخترا بود كه بزنن زير خنده
مينا:هي.....نگفنم كه بازم بخنديد حالا پاشيد بريد اماده شيد ديرمون ميشه
بعد به پسرا نگاه كرد كه همين طور دست به سينه وايساده بودن
مينا:خوب
ايلاي:به جمالت(بامزه شديا)
مينا:نمي خوايد بگيد برا چي امديد اينجا
اي جي:دونگهو امد اينجا مي خواست تورو ببينه (عزيزم) خوب ما هم باهش امديم ما دونگهو نداريم
من دونگهوم دونگهو منه من ايلايم ايلاي هونه
مينا:خدا نكنه تو شبيه دونگهو باشي من از پسراي كچل متنفرم (هه هه اينو از وب صبا بر گرفتم)
اي جي:هي اون موقعه كه كله بنده پر مو بود شما داشتي با عروسكات خاله بازي ميكردي
مينا:خيلي خوب بابا من ميرم امده شم
بعد خواست بره طرف اتاقش كه برگشت گفت:دونگهو كو؟؟؟
ايلاي :ايناهاش
مينا:عجيبه تا الان ابراز وجود نكرد ؟؟؟
بعد پسرا با هم زدن زير خنده
دونگهو:يا...من ميخواستم ببينم مينا اصلا منو ميبينه يا نه؟؟
مينا:حالا كه ديدمت
بعد رفت تو اتاق وامده شد
(خوب از اينجا به بعد از زبون ميناس)
تو راه رو هممون داشتم راه ميرفتم
سوهيون و ياسي مثل دوتا كبوتر عاشق دست همو گرفته بودن و راه ميرفتن
ايلاي و ايدا هم كه انگار ازدواج كردن داشتن درباره اي اينكه چندتا بچه داشته باشنو اسمشون حرف ميزدن
(حالا خوبه يه روزه با هم دوست شدن خدا به داد برسه)
كوين و كيميام خيلي عشقولا به طور كاملا ضايع داشت با هم حرف ميزدنو را ميرفتن
يونا هم مثل بچه ها كنار اي جي راه ميرفت وهيچي نمي گفت يكم ازش ميترسيد اونم مثل من بود يكم از احساسش ميترسيد ولي نميدونستم چرا؟؟؟اون كه مثل من نبود؟؟؟
بقيه پسرا هم كنار هم داشتن راه مي رفتن و به دخترا چشمك تيكه مي نداختن (به جز دونگهو غلط ميكنه)
منم داشتم ميرفتم سمت كمدم و تو فكر يونا بودم كه احساس سنگيني يه چيزي رو حس كرد برگشتم ديدم دست
دونگهوه كه دور كردنم انداخته
مينا:چي كار ميكني؟؟؟؟همه دارن نگامون ميكنن؟؟!!
دونگهو:نگاه كنن كه چي؟؟
مينا:كه چي؟؟خوب خيليا تو اين مدرسه هستن كه فن تون جون مينا دردسر برام درست نكن
دونگهو:اااااااااااااااااا...باشه حالا يه بار ما خواستيم با دوست دخترمون(واي يكي منو بگيره) عشقولانه راه
بريم
با اين حرفش احساس كردم قرمز شدم و اونم كه خر نبود فهميد
دونگهو:هه...حالا چرا قرمز ميشي؟؟؟؟
مينا:خوب ....ا....هنوز يكم سخت برام هضمش همين
تا به خودم امدم ديدم تو كلاسيم و اقاي كيم مي خواد درسو شروع كنه
اه اصلا حوصله ندارم بعضي وقتا پشيمون ميشم كه امدم كره برا ادامه تحصيل
مينا...مينا ...واي صداي اقاي كيم بود هميشه منو با اسم كوچيكم صدا ميكنه هنوز نفهميده فاميليم احمدونده
من:بله..اقا
كيم:اقاي كيم
نظرات شما عزیزان:
خب من اومدم نتم قطع بود پاسخ:وایییییییییییییی سلوم مرسی نه بابا داشتم شوخی میکردم فکرشو میکردم نتت قطع شده باشه مال منم اخرشه اگه قطع شه خودکشی میکنم
dastanet kheili lhoshmel bud az in be bad manam yeki az khanandehaye dastanetamپاسخ:هورااااااا اورين اميدوارم خوشت بياد